دختری جوان شاگرد هنرمندی است که گنبدها را با «تکههای» کمیاب درون آنها تزئین میکند. تکه ها توسط طوفان های شن نقره ای ساخته شده اند که مناظر را همانطور که در طول طوفان وجود داشته است "حکم" می کند. یک روز با اربابش می رود تا اولین گنبدش را بفروشد و طوفانی به دهکده اش می آید. هنگامی که او برای یافتن ارباب خود در روستای خود می رود، به جای آن پسری عجیب و غریب پیدا می کند و سپس توسط گروهی خطرناک از مردم دستگیر می شود...