با توجه به شرایط، آیریس نیاز به ازدواج سریع داشت. او فقط یک بار فرصت داشت تا مردی را که در چشمانش بود به دام بیندازد. در توپ سلطنتی، مسلح به یک معجون عشقی که میتوانست بدن و ذهن را دستکاری کند، او یک ارل آرام و تاریک را هدف گرفت. افسوس! پادشاه، ارنست، شراب میوه ای را که با معجون دوز کرده بود نوشید و سپس در برابر مهمانان توپ به عشق خود به او اعتراف کرد! او تحت طلسم معجون عشق از او خواستگاری کرد و نسبتاً نیرومند شد! آیا آنچه قرار بود دنبال شود، یک زندگی زناشویی شیرین است یا قرار بود به دروغ آلوده شود؟