قاتورا زمانی یک شوالیه شجاع امپراتوری Razanate بود که جان خود را برای محافظت از یک جوان نجیب امپراتوری فدا کرد. این تراژدی او را به نور اولیه مبدأ پرتاب کرد، که نه تنها یک راز خطرناک را برای او فاش کرد... بلکه او را دوباره به دنیا آورد! او اکنون به عنوان لیز وینسلت، دختر فروتن یک بارون فقیر در یک کشور همسایه زندگی می کند، که به دلیل دانش ممنوعه ای که دارد، تمام تلاش خود را می کند تا از امپراتوری فاصله بگیرد. بنابراین لیز روزهای خود را در کاخ سلطنتی اولون به عنوان یک بانوی منتظر کار می کند. و زمانی که برای شرکت در دیدار امپراتور رزنات انتخاب می شود، به درستی ناراحت می شود. او نمی داند که او در شرف کشف راز دولتی دیگری است که قرار است او را به زمین بفرستد ... نامزدی با یک شوالیه امپراتوری؟! او' برای رهایی از این آشفتگی باید از تمام مهارت هایش – از این زندگی و آخرین زندگی اش – استفاده کند. با این حال وقتی دست نامزدش را لمس می کند این چه حس عجیبی است؟ سیدیس کیست و او چه رازهایی را حفظ می کند؟