25 سال از زمانی که میتسوهاشی و ایتو به طور ناگهانی درست قبل از جشن فارغ التحصیلی دبیرستان ناپدید شدند می گذرد. ساگاوا که اکنون در چهل سالگی است، پس از رها کردن رویاهای خود در یک شغل بن بست کار می کند. وقتی متوجه می شود که همکارش میابی مورد آزار برادر بزرگترش قرار می گیرد، سعی می کند مداخله کند و فکر می کند که می تواند مانند آن دو در آن روز باشد. با این حال، به طرز وحشتناکی نتیجه معکوس می دهد و او خود را در آستانه کشته شدن می بیند. بدون گزینه، او در ناامیدی برای کمک دعا می کند، زمانی که میتسوهاشی و ایتو ناگهان ظاهر می شوند و دقیقاً مانند همه آن سال ها به نظر می رسند! [نوشته شده توسط دنجی]