خلاصه
یک روز، میناتو 20 ساله، لباس دبیرستانی دوستش را به تن می کند و برای مدت کوتاهی به شهر می رود. در کمال وحشت، او در نهایت با برادر ناتنی خود، تورو، که در واقع فقط چند ماه از او کوچکتر است، برخورد می کند. میناتو از آنجایی که او دوست داشتنی و یک بازیکن بدنام است، در تمام دوران مدرسه مجبور بوده با حسادت و سوء ظن مداوم دختران دیگر دست و پنجه نرم کند. به طرز شگفت انگیزی، او موفق می شود تورو را متقاعد کند که او در واقع کسی است که اتفاقاً خیلی شبیه خواهرش است. او آنقدر متقاعد شده است که شروع به قرار گذاشتن با او می کند و به دلایل مختلف او نیز با آن همراه می شود. چیزی که به عنوان یک شوخی ساده شروع شد، اکنون به بزرگترین دروغی که میناتو گفته است تبدیل شده است!