خلاصه
یانگ کای از زمان نبرد قهرمانانهاش در بازیهای جنگی شش سال پیش، عاشقانه از گینتا بت میکرد. از آن زمان، ARM ها به یک چیز رایج تبدیل شده اند، مخصوصا محافظان! با این حال، کای خودش یکی ندارد، و آرزوی بزرگی دارد که بتواند یک ARM مانند گینتا بگیرد! هنگامی که سرایدار او، آهنگر قدیمی اسلحه که او را پس از مرگ پدر و مادرش به خانه برد، او را برای یک مأموریت بیرون می فرستد، توسط یک راهزن از "شطرنج" مورد حمله قرار می گیرد! در تلاش برای فرار، وقتی با بابو روبهرو میشود، بیشتر از چیزی که چانهزنی کرده بود، پیدا میکند! اما، اکنون با بیدار شدن بابو، اسلحه های جعلی از کنترل خارج می شوند! آیا نوبت کای است که مار بهشت را به دنبال قهرمان خود نجات دهد؟