خلاصه
سه دختر دبیرستانی - هیکارو شیدوی خونگرم، اومی ریوزاکی مغرور و فوو هووجی مهربان - به تازگی در برج توکیو ملاقات کردهاند که صدایی برای کمک میشنوند که آنها را به دنیای دیگری میکشاند. به زودی توسط گورو کلف، مردی جوان پسند، استقبال میشود که به آنها اطلاع میدهد که شوالیههای جادویی افسانهای هستند که توسط پرنسس Emeraude برای نجات این سرزمین جادویی معروف به Cephiro احضار شدهاند. در حالی که هیکارو چشمانداز را هیجانانگیز میبیند، اومی و فوو به سادگی میخواهند به دنیای خودشان بازگردند. متأسفانه برای آنها، کلف توضیح می دهد که تا زمانی که سفیرو را نجات ندهند و هیولاهایی را که گرفتار آن هستند را بیرون نکنند، نمی توانند به خانه بروند. برای انجام این کار، آنها باید شاهزاده Emeraude را از چنگ لرد قدرتمند زاگاتو نجات دهند. برای اینکه در مقابل او شانسی پیدا کنند، باید موجودات مرموزی به نام Mashin را احیا کنند. همانطور که کلف به سه نفر زره و جادو می دهد، یکی از زاگاتو خدمتکاران حمله میکنند و گورو را مجبور میکنند که دختران را نزد اسلحهساز پرسی و راهنمای خرگوشمانند موکونا بفرستد، که میتواند آنها را برای سفرشان تجهیز کند. اگرچه راه درازی در پیش دارند، اما هیکارو، اومی و فوو نشان خواهند داد که آنچه لازم است را دارند تا به عنوان شوالیههای جادویی خود عمل کنند و برای سفیرو رستگاری بیاورند.