خلاصه
در یک چشم به هم زدن اتفاق افتاد. دنیای ریککا زمانی که اتوبوس سفر مدرسه اش واژگون شد و در دریاچه سقوط کرد، زیر و رو شد. همه داخل آن اتوبوس غرق شدند... به جز ریکا، اما هیچ چیز به سادگی شانس نجاتش نداد. هنگامی که او از بیمارستان مرخص شد، Rikka بارها و بارها در یک سری از حوادث عجیب و غریب مورد حمله قرار گرفت که همگی مربوط به آب بود... و یک زیبایی آبزی سادیست که نامش -- Rikka است!؟ قهرمان ما چه چیزی دارد که ریکای سادیست می خواهد برگرداند؟ چه چیزی او را از غرق شدن نجات داد و چه کسی آن را به او داد و چرا...؟