خلاصه
طبق سنت، جادوگران قرار است به عنوان همسر با شیاطین ازدواج کنند. هر چه قدرت جادویی بیشتر توسط جادوگران وجود داشته باشد، نژادهای شیاطین بیشتر به دنبال پرستیژ، قدرت، نسل خونی و شهرت هستند. سونیا ولادونا 16 ساله تصمیم گرفت خودش این ازدواج اجباری را که توسط دنیای شیاطین به او تحمیل شده، بشکند و تصمیم گرفت به قلمرو انسان بگریزد - فقط به عنوان یک عروس فراری تبدیل شود. هنگامی که در قلمرو انسانی بود، او با یک دکتر جوان به تازگی طلاق گرفته به نام Othder Hurvenss مواجه شد. سونیا برای اینکه دستگیر نشود و به قلمرو شیاطین بازگردانده نشود، از فرصت استفاده کرد و در حالی که دکتر اوتدر خواب بود، با او قرارداد ازدواج جادویی بست. یکی از آنها فراری از یک ازدواج اجباری است، در حالی که دیگری کسی است که از عشق افتاده است، یک دکتر سرخورده. در شرایطی که هر دوی آنها با مشکلات زناشویی مواجه شده اند و به طور اتفاقی یکدیگر را ملاقات کرده اند، سرنوشت این زوج چه خواهد شد و چه اتفاقی خواهد افتاد؟