خلاصه
شیکی ریوهو یک شکارچی هیولا در دنیایی پر از موجودات خارق العاده است. قبل از اینکه استادش گورلی جسکار با مرگ نابهنگام روبرو شود، او به شیکی مهمترین مهارت شکارچی هیولا بودن را آموزش داد: کار گروهی. چندین سال بعد، شیکی با استفاده از تیغه های دوگانه خود به انجمن صنفی شهر آکایاما می رود تا خود را شریک زندگی خود بیابد. او از ایری جسکار بیمیل خوشش میآید، دختری که به دلیل رد هرگونه تلاش برای رفاقت بدنام است. اما نگرش او به زودی تغییر می کند. وقتی شیکی او را از حمله راتیان نجات میدهد، نشان میدهد که نشان یک شکارچی ممنوع را دارد - به این معنی که در شکار آزاد است - و او تنها یک هدف دارد: مبارزه با میوگارونای افسانهای. آیری تعجب می کند که شیکی به میوگارونا اعتقاد دارد، زیرا تنها کسی که به وجود آن اعتقاد داشت، پدر مرحومش گورلی بود. با انگیزه کشف ارتباط مشترک آنها، آیری و شیکی با هم متحد می شوند تا رویای همیشگی گورلی را برآورده کنند. بنابراین، این دو سفر افسانهای خود را آغاز میکنند و متحدان و رقبای خود را در حین شکار هیولاها در تلاش بزرگ برای یافتن Miogaruna به دست میآورند.