خلاصه
آرزوی تامبوی بیان برای داشتن یک پدر خوب و ثروتمند برآورده می شود، و او بسیار تلاش می کند تا دختری دوست داشتنی را برای ناپدری جدید خود بازی کند. با این حال، او باید خشم خود را نسبت به برادر ناتنی خود گونا فرو ببرد، در حالی که گونا خواهر ناتنی خود را برای نامادری ایده آل خود تحمل می کند. چگونه می توانند با هم کنار بیایند؟ در همین حال، شیون، پسری که به بیانا علاقه دارد، وقتی به اشتباه شک می کند که بیان و گونا با هم قرار دارند، از حسادت می سوزد.