خلاصه
شهر باستانی پمپئی که در تاریخ گم شده و زیر خاکستر خرابه هایش مدفون شده بود، زمانی محل زندگی بسیاری از جنگجویان بزرگ بود. دانش آموز دبیرستان Keidai Saeki تناسخ سیریکس، یکی از این جنگجویان است و او خاطرات زندگی گذشته خود را حفظ می کند. زمانی که کیدای در مدرسه است، علناً حقیقت خاطرات خود را به اشتراک نمی گذارد. تنها کسی که از آنها آگاه است، بهترین دوست او، Mii Serizawa است. در زندگی گذشته خود، قبل از نابودی پمپئی، سریزاوا لولئوس، بهترین دوست مرد سیریکس بود. با این حال، برخلاف لولئوس که چیزی جز محبت برادرانه نسبت به سیریکس احساس نمی کرد، سریزاوا عاشق کیدای است. کیدای که از احساسات سریزاوا نسبت به او آگاه نیست، مشتاق سرنا، همسرش از زندگی گذشته اش است. اما امید او به دیدار دوباره عاشقانه آنها با آمدن همسایه جدیدش، یوما اوجو، از بین می رود. با اینکه یادش نیست یوما تناسخ سرنا است و او عاشق سریزاوا شده است! کیدای که گرفتار خاطرات و حسرت های سیریکس شده است، باید انتخاب کند که در گذشته بماند یا آینده جدیدی را دنبال کند.