آیا هیچ وقت می توان خاطرات را ترمیم کرد...؟ آکاری خسته از کار و عشق خود به شهری نقل مکان کرده است که مدت کمی از زندگی خود را در آنجا گذرانده است. در گوشه ای از منطقه خرید متروک، صاحب ساعت فروشی را ملاقات می کند که بشقاب عجیبی روی ویترین دارد. بدین ترتیب آکاری زندگی جدید خود را آغاز می کند...