تانیا آرتمیسیوف که به دلیل اینکه نمی تواند به عنوان یک زن به عظمت دست پیدا کند، تحت فشار قرار گرفت، بی وقفه آموزش دید تا سرانجام جادوگر شود. اما پنج سال بعد، دوستش او را به همین دلیل از مهمانی شان بیرون می کند - او جرات کرد زن باشد. تانیا برای رهایی از ناامیدی خود، طلسم های مخربی را در یک سرزمین بایر می اندازد، تا اینکه یک زن مرموز خود را در برابر او نشان می دهد. تانیا میآموزد که این زن – که به عنوان لاپلاس معرفی میشود – متعلق به یک طبقه جادویی از جادوگران است که فقط در زمزمهها شنیده میشود و سیصد سال پیش مهر و موم شده بود، و با داد و بیداد ویرانگر تانیا آزاد شد. پس از یک بازی پیچیده، تانیا هویت لاپلاس را تایید میکند و دو زن توسط گروهی جامعه دوری میکنند. به دلایل خاص خود، این دو تازه تأسیس تصمیم می گیرند در مسابقات قهرمانی ماجراجویانه آینده شرکت کنند. جایی که احزاب قوی در آزمون نهایی قدرت با هم درگیر می شوند. همانطور که اسرار بیشتری به سطح می آیند، سفر پر هرج و مرج دختران آغاز می شود و با انتقام مناسب تانیا شروع می شود.