خلاصه
خیلی وقت پیش یک گرگ و یک گوزن سفید عاشق هم شدند و با هم جفت شدند. یک کودک مو سفید که این خون را به ارث می برد به عنوان "هوت سفید" شناخته می شود و موظف است که همسر خانواده سلطنتی شود. ایلویت، سربازی که از پایتخت محافظت می کند، یک گوزن سفید چشم طلایی را که در یک روستا محصور شده بود، نجات می دهد. او گوسفند سفید را که لاغر و ناتوان است آلتا (طلایی) مینامد. کم کم آن دو از طریق قلب با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. او آرزو دارد از این گوزن سفید بی گناه محافظت کند که چشمانش از زیبایی سراسر جهان بیرون می درخشد. با این حال، آلتا قرار است با خانواده سلطنتی ازدواج کند.