خلاصه
هفت ماه پیش جهنمی «بازی شاه» برگزار شد. یکی از شرکت کنندگان، نوبواکی کانازاوا، پس از جان سالم به در بردن از مصیبت مرگبار به مدرسه دیگری منتقل می شود. اما آسیبی که او تجربه کرد، از جمله از دست دادن دوستانش، او را از نزدیک شدن دوباره به کسی ترساند. به زودی، چیزی که نوبواکی بیش از همه از آن می ترسد در قالب یک پیام متنی ساده به دست می آید: دستورات پادشاه در مورد یک بازی جدید پادشاه. نوبواکی قوانین وحشیانه را به خوبی درک می کند. شما نمی توانید نیمه راه را ترک کنید. کل کلاس باید شرکت کنند. تمام دستورات باید در عرض 24 ساعت دنبال شوند. نوبواکی از همکلاسی هایش التماس می کند که بازی را جدی بگیرند، مبادا در سرنوشت غم انگیز پیشینیان خود شریک شوند. با این حال، بیشتر آنها می خندند، درست مانند نوبواکی و همکلاسی هایش در تمام آن ماه ها پیش. وقتی همکلاسی هایشان یکی پس از دیگری به خاطر سرپیچی از دستورات شروع به مرگ می کنند، حتی بدبین ترین آنها هم نمی توانند او را باور کنند. و اگر بازی به اندازه کافی بد نبود، یک سورپرایز دیگر در انتظار نوبواکی است: یکی از همکلاسی های او نیز بازمانده یک بازی پادشاه قبلی است. و برای پیروزی دست به هر کاری می زنند.