خلاصه
روزی جزیره ای بود که همیشه در آن بهار بود... ...جزیره ای در جایی در دریاهای جنوبی، با جنگل های سبز و دریاچه های وسیع. و کوه ها، کوه ها را فراموش نکنیم. کوه های بلند با ریشه های عمیق، پر از یکی از گرانبهاترین گنجینه های بشر: الماس. نام این جزیره Malynera است و پادشاه آن تنها یک کودک است. پاتالیرو هشتم، پادشاه مالینرا، ده ساله است. از روزی که او به دنیا آمد، همه می دانستند که او غیرعادی است. او یک پسر بیش از حد است، با درخشش های نبوغ، لحظات بی رحمی بدون فکر، و توانایی ساختن یک جناس بد از هر چیزی. باهوش است، اما فقط یک کودک است و بنابراین او اغلب کارهای بسیار احمقانه انجام می دهد. پاتالیرو! داستان اوست او در جهانی بسیار شبیه به دنیای ما زندگی می کند، اما در آن چیزهای عجیب و غریب عادی است. او موفق می شود در انواع مشکلات، از تروریست های بین المللی گرفته تا بیگانگان فضایی، وارد شود. به سفر تصادفی در زمان اولین چالش او به عنوان پادشاه زنده ماندن است، زمانی که گروهی به نام سندیکای بین المللی الماس تصمیم می گیرند که می خواهند معادن الماس مالینرا را کنترل کنند. به این ترتیب او با بنکوران که در سفر به بریتانیا به عنوان محافظ او تعیین شده بود آشنا می شود. همچنین نحوه ملاقات آنها با مرایچ، که یکی از قاتلان فرستاده شده توسط IDS بود، می باشد. پاتالیرو تقریباً همیشه توسط ارتش تامانگی ("پیازها" که به خاطر کلاه گیس های پیازی شکلشان نامیده می شود) همراهی می کند. تامانگی ها همگی ماسک ها، کلاه گیس ها و عینک های یکسانی می پوشند و تنها با اعداد شناخته می شوند. آنها محافظان پاتالیرو هستند، اما به همان اندازه که از او در برابر جهان محافظت می کنند، از جهان در برابر او محافظت می کنند. زمانی که گروهی به نام سندیکای بین المللی الماس تصمیم می گیرد که می خواهند معادن الماس مالینرا را کنترل کنند. به این ترتیب او با بنکوران که در سفر به بریتانیا به عنوان محافظ او تعیین شده بود آشنا می شود. همچنین نحوه ملاقات آنها با مرایچ، که یکی از قاتلان فرستاده شده توسط IDS بود، می باشد. پاتالیرو تقریباً همیشه توسط ارتش تامانگی ("پیازها" که به خاطر کلاه گیس های پیازی شکلشان نامیده می شود) همراهی می کند. تامانگی ها همگی ماسک ها، کلاه گیس ها و عینک های یکسانی می پوشند و تنها با اعداد شناخته می شوند. آنها محافظان پاتالیرو هستند، اما به همان اندازه که از او در برابر جهان محافظت می کنند، از جهان در برابر او محافظت می کنند. زمانی که گروهی به نام سندیکای بین المللی الماس تصمیم می گیرد که می خواهند معادن الماس مالینرا را کنترل کنند. به این ترتیب او با بنکوران که در سفر به بریتانیا به عنوان محافظ او تعیین شده بود آشنا می شود. همچنین نحوه ملاقات آنها با مرایچ، که یکی از قاتلان فرستاده شده توسط IDS بود، می باشد. پاتالیرو تقریباً همیشه توسط ارتش تامانگی ("پیازها" که به خاطر کلاه گیس های پیازی شکلشان نامیده می شود) همراهی می کند. تامانگی ها همگی ماسک ها، کلاه گیس ها و عینک های یکسانی می پوشند و تنها با اعداد شناخته می شوند. آنها محافظان پاتالیرو هستند، اما به همان اندازه که از او در برابر جهان محافظت می کنند، از جهان در برابر او محافظت می کنند. که یکی از قاتلان فرستاده شده توسط IDS بود. پاتالیرو تقریباً همیشه توسط ارتش تامانگی ("پیازها" که به خاطر کلاه گیس های پیازی شکلشان نامیده می شود) همراهی می کند. تامانگی ها همگی ماسک ها، کلاه گیس ها و عینک های یکسانی می پوشند و تنها با اعداد شناخته می شوند. آنها محافظان پاتالیرو هستند، اما به همان اندازه که از او در برابر جهان محافظت می کنند، از جهان در برابر او محافظت می کنند. که یکی از قاتلان فرستاده شده توسط IDS بود. پاتالیرو تقریباً همیشه توسط ارتش تامانگی ("پیازها" که به خاطر کلاه گیس های پیازی شکلشان نامیده می شود) همراهی می کند. تامانگی ها همگی ماسک ها، کلاه گیس ها و عینک های یکسانی می پوشند و تنها با اعداد شناخته می شوند. آنها محافظان پاتالیرو هستند، اما به همان اندازه که از او در برابر جهان محافظت می کنند، از جهان در برابر او محافظت می کنند.