سوبارو ناتسوکی ناآگاه از خواب بیدار می شود و دو چهره را می بیند که در اتاقی کاملاً ناآشنا ایستاده اند. این دو دختر که معلوم می شود خواهران رم و رام هستند، بلافاصله توسط سوبارو به خاطر نحوه صحبت کردن همزمانشان مورد تمسخر قرار می گیرند. قبل از اینکه بتواند خیلی دور برود، امیلیا دختر جذابی را که به قیمت از دست دادن سه بار زندگی اش نجات داده بود با استفاده از "بازگشت با مرگ"، توانایی ای که به او اجازه می دهد هر بار که می میرد به یک "نقطه ذخیره" خاص برگردد، قطع می شود. . امیلیا به او اطلاع می دهد که به دلیل جراحتی که هنگام محافظت از السا گرانهرت دریافت کرده است، او را به عمارتی که در آن زندگی می کند آورده است. در آنجا سوبارو با روزوال ال. ماترز، کنت دلقک مانند که صاحب خانه است، ملاقات می کند. در حالی که همه در حال صرف صبحانه هستند، سوبارو یک جایزه درخواست می کند: به او اجازه دهد به عنوان پیشخدمت در کنار رم و رام استخدام شود، که روزوال به سرعت اعطا می کند. به نظر می رسد همه چیز برای سوبارو خوب پیش می رود. با این حال، پس از چند روز داخل عمارت، او دوباره به طرز مرموزی در ابتدا از خواب بیدار می شود و توانایی های بسیار زیادی را به او یادآوری می کند. آیا سوبارو می تواند رمز و راز مرگ او را کشف کند یا روح او ابتدا خواهد شکست؟