خلاصه
همه چیز در مورد آلیس - خانواده، دوستانش، زندگی اش، حتی عشق او - معمولی است، هیچ سرزمین عجایب برای دیدن اینجا وجود ندارد. اما اخیراً رویاهای او چیزی جز عادی بوده است. در حالی که خواب است، خود را می بیند که توسط دو عروس خیمه شب بازی خزنده بازجویی می شود، چشمان شیشه ای آنها به تاریک ترین گوشه های قلب او خیره می شود. "آرزویت چیست؟" "چه چیزی را می خواهید در جهان ببینید؟" هرچقدر سعی کند رویاها را نادیده بگیرد، آلیس به دنیای خشن و پیچ خورده آنها کشیده می شود. در حالی که حرص و میل شروع به تحریف واقعیت معمولی می کند، آلیس وارد یک بازی تاریک سلاخی می شود که برای قهرمانان افسانه ای ساخته شده است که برای بازگرداندن سازندگان خود به زندگی دست نمی زنند!