خلاصه
در دوران باستان، تیتان کرونوس (پسر اورانوس آسمان و گایا زمین) و همسرش رئا شش فرزند به دنیا آوردند. پنج نفر از آنها توسط کرونوس بلعیده شدند و تنها یک نفر به نام زئوس که توسط رئا از کرونوس پنهان شده بود نجات یافت. زئوس پس از رسیدن به سن بلوغ، پدرش را مجبور می کند تا پنج خدای دیگر را استفراغ کند. زئوس به همراه برادران و خواهرانش تصمیم می گیرند برای کنترل جهان با تایتان ها نبرد کنند. کرونوس و یازده تایتان دیگر در نبرد شکست می خورند و به تارتاروس فرستاده می شوند. هزاران سال بعد، در یونان، پاپ با یک خنجر طلایی از اتاق آتنا که به تازگی تناسخ یافته است، بازدید می کند. قبل از اینکه بتواند او را بکشد، طلایی سنت ساگیتاریوس آیولوس او را نجات میدهد و نقاب پاپ را میکشد. آیولوس، وحشت زده، فرار می کند. پاپ او را خائن به پناهگاه اعلام می کند و شورای برج جدی او را به قتل می رساند. این باعث می شود که برادر کوچکترش، لئو آیولیا، تا در زیر سایه برادر "خائن" خود رشد کند و از هر نوع بدرفتاری و تحقیر رنج می برد. این باعث میشود که او با کلیت Gold Saints and Sanctuary کینهای داشته باشد، که باعث میشود پاپ و اکثر پناهگاهها به او بیاعتماد شوند. بدتر از همه، دشمنان خدای زئوس، تایتان ها، دوباره زنده شده و شروع به انتقام گرفتن از او و پناهگاه می کنند. این شروع داستان آیولا و نبرد مقدسین طلا در برابر تایتان ها است. احیا می شوند و شروع به انتقام گرفتن از او و حرم می کنند. این شروع داستان آیولا و نبرد مقدسین طلا در برابر تایتان ها است. احیا می شوند و شروع به انتقام گرفتن از او و حرم می کنند. این شروع داستان آیولا و نبرد مقدسین طلا در برابر تایتان ها است.