با سقوط جهان به خلاء، تنها یک شهر و هزارتو باقی مانده است. پیروزی باشکوه در نبرد یا مرگ در انتظار روح ماجراجو است. رگ حیات، آرزوها، سرنوشت و معجزاتی که در انتظار انسان هستند، همگی در اعماق هزارتوی عظیم، «دروازه بزرگ» قرار دارند. در آنجا، یووکی ماجراجو، دختر جوان عجیبی را برمیدارد. "اوه، این Solitus است - شهر من! بیا، به پرنسس الهی خود خوش آمدی!" الهه خودخوانده حامی شهر، شینکی تینا، از یوکی برای بازیابی قدرت های از دست رفته اش درخواست کمک می کند. پولی ندارم، پس بدنم را در تجارت بگیرید. در کنار ماجراجویی که سرنوشت خود را کنار گذاشته بود، این دو برای بازیابی قدرت از دست رفته معجزه برای "حفاظت از جهان" در این رمان فانتزی جدید مبارزه می کنند.