خلاصه
کینوشیتا رینکو، 20 ساله، پس از تقصیر اشتباه یکی از همکاران در دوران آزمایشی خود اخراج شده است. دلیل این اقدام او این است که "وقتی گریه می کنی خیلی احساس تنهایی می کنی و کسی نیست که به تو کمک کند." در راه بازگشت به خانه با زنی زیبا برخورد کرد که گریه می کرد و نمی توانست او را تنها بگذارد. زن با اعتقاد به استدلال رینکو، از رینکو خواست تا برای محافظت از برادرش، شینومیا ریو، جای او را بگیرد.