رویای ریکو نوشتن کتاب مصور برای کودکان است. با این حال، او به نقاشیهایش اعتمادی ندارد، بنابراین هرگز آنها را به کسی نشان نمیدهد، مخصوصاً به این دلیل که در آن زمان بچهها میگفتند که در رویاهای او مکیدهاند. یک روز او به طور اتفاقی با آکان، روحی از درخت ساکورا ملاقات می کند. با کمک او، ریکو اولین نیت خود را از نوشتن کتاب های مصور به یاد می آورد و شروع به اعتماد بیشتر به نقاشی های خود می کند.