شاهزاده الیزا توسط پدرش، پادشاه، که برای صلح در پادشاهی خود به شیاطین دعا می کرد، نفرین شده است. نفرین دختر جوان را تشنه خون کرد. همانطور که او جنایتکاران را به هر قیمتی سلاخی می کند، جادوگر جاودانه ای به نام گرم را تکه تکه کرد. از ملاقات آنها یک دوتایی شگفت انگیز و هذیانی متولد می شود که برای بیرون راندن شیاطین اعمال می شود!