خلاصه
هاناکو جوان برای دنبال کردن رویای خود برای نویسنده شدن، خانه خود را در ژاپن رها می کند تا به انگلستان سفر کند. با این حال، او که توسط شرکت انتشارات نویسنده مورد علاقهاش تحقیر شده و طرد شده است، جایی پیدا نمیکند که به آن مراجعه کند - تا زمانی که با آلیس داگلاس، نجیبزنی که به اندازه کافی مهربان است او را به عنوان خدمتکار بپذیرد، ملاقات میکند. هاناکو از کار به عنوان خدمتکار شخصی آلیس لذت می برد و با وجود اینکه در طبقات مختلف اجتماعی قرار دارد، این دو به تدریج به هم نزدیک می شوند. یک روز، آلیس پیشنهاد می کند که عمیق ترین آرزوی هاناکو را برآورده کند، اما تنها تحت یک شرط - هاناکو باید در ازای آن او را بکشد. هاناکو در تلاش برای درک اینکه چرا او اینقدر مشتاقانه به دنبال مرگ خود است، میآموزد که برای این زن نجیب چیز بیشتری از آنچه به چشم میآید وجود دارد.