الما که در زندان بزرگ شده بود مورد عفو قرار گرفت و آزاد شد. اگرچه او سعی میکند به گفتههای مادرش «عادی» توجه کند، در حالی که به عنوان خدمتکار در کاخ سلطنتی کار میکرد، تواناییها و رفتار عجیب او در نهایت آن را به کلی متزلزل میکند. انجام کاری در یک صبح که به چهار نفر در روز نیاز دارد، دم کردن چایی که طعم آن را برکت آسمانی میدهد، بریدن ماهی تن غولپیکر با یک ضربه، حتی عملهای جراحی که بیشتر باطنی است تا جادوی شفابخش، تخصص اوست. این مقدار در خارج از زندان طبیعی است، اینطور نیست؟ پرده روی داستان دختری ناخواسته بی همتا باز می شود که قصد داشت عادی باشد.