لوستا، تنها دختر یک ارل فقیر، با تاجری به نام کایل نامزد میکند، که پیشنهاد میکند در ازای عنوان خود، بدهی خانواده را تقبل کند. رابطه بین کایل و لوستا پرتنش است و آنها همیشه با هم دعوا می کنند. در نتیجه، در روز عروسی آنها، لوسیتا با کایل مشکل پیدا می کند و می میرد... به طور غیرمنتظره، وقتی لوستا از خواب بیدار می شود، درست پس از نامزدی این زوج به دو سال قبل بازگشته است. لوستا در زندگی دوم خود قصد دارد نامزدی را قطع کند، اما یک رویداد خاص او را به این موضوع سوق می دهد که کایل در واقع یک تندرو بوده است...