خلاصه
ماهیتو با پدرش و پسر عمویش اریکا که چندین سال پیش پس از مرگ والدین ماهیتو برای زندگی با خانواده مایتو آمدند در خانه زندگی می کند. یک شب طوفانی و سرنوشت ساز، ماهیتو توسط یک راننده بی پروا زیر گرفته می شود. پس از مرگ او با کمک یک زن غریبه دوباره متولد می شود. این زن عجیب و غریب بخشی از "قلب مقدس" خود را با ماهیتو به اشتراک گذاشت و جان خود را به عنوان یک میانه یا مرده داد.