خلاصه
شوتا آزوما که از احساساتش نسبت به او بی خبر است، توسط دوست دوران کودکی اش، میوا اوکاماتو، متقاعد می شود که وارد دبیرستانی مشابه او شود، جایی که آنها می توانند بدمینتون را در سطح بالاتری دنبال کنند و به گذراندن وقت با هم ادامه دهند. شوتا بی خیال و راحت با ناامیدی او این ایده را رد کرد و اصرار داشت که او فقط برای سرگرمی بدمینتون بازی می کند. یک روز، پس از یک برخورد سرنوشت ساز با یوهی کیتو، بازیکن با استعداد بدمینتون که توانایی صحبت کردن را از دست داده بود، شوتا مجذوب حضور برازنده خود در زمین می شود. با این حال، همانطور که یوهی قبل از اینکه نام او را بداند ناپدید می شود، به جستجوی او ادامه می دهد و نمی تواند او را از ذهن خود دور کند. جستجوی او برای یوهی او را به عنان هاشیبا می رساند که قدرت او در بدمینتون به او کمک می کند تا هیجان بازی در برابر حریفان بزرگ را درک کند. همانطور که شوتا اشتیاق خود را برای برتری در چیزی که دوست دارد کشف می کند و متوجه می شود که قوی تر شدن در نهایت او را به یوهی می رساند، او وارد دنیای بدمینتون رقابتی می شود.