هوتوری آراشیاما یک دختر دبیرستانی متوسط است. یعنی اگر تعریف «متوسط» شامل علاقه داشتن به رمانهای پلیسی و کار در یک کافه خدمتکار برای پرداخت بدهی هنگفت ناشی از سالها خوردن کاری «رایگان» باشد. هر زمان که او کار نمی کند، می توان او را در حال معاشرت با دوستانش، مراقبت از خواهر و برادر کوچکترش یا آزار دادن معلم ریاضی خود دید. با این حال، در حالی که او زندگی نسبتاً روانی یک نوجوان را دارد، با چیزهای ماوراء الطبیعه و غیرقابل توضیح غریبه نیست. هرازگاهی با چیزهای ماوراء الطبیعه پراکنده می شود، از جمله در یک تور غیرمنتظره از بهشت، کشف یک تفنگ پرتویی که حفره های غول پیکر ایجاد می کند، و به طور تصادفی در اختلاف بین برخی از بیگانگان دخالت می کند. علاوه بر این، او تمایل دارد به طور خود به خود مواردی را بررسی کند که به نظرش می رسد، مانند کشف هدف واقعی برخی از نقاشی های به جا مانده در وصیت نامه، شناسایی مرد عجیبی که در محوطه بیمارستان قدم می زند، و رفتن به شکار گنج در یک روستای دور. هوتوری موفق می شود خود را در میان شرایط عجیب و غریب بیابد، و با این حال، شهر علی رغم همه چیز عجیب و غریب به حرکت خود ادامه می دهد.