Strike Witches در جهانی شبیه به زمین اتفاق می افتد، اما جادو در آن وجود دارد. توانایی های جادویی تقریباً منحصراً در بین زنان جوان ظاهر می شود و معمولاً با افزایش سن از بین می رود. با این حال، این توانایی ها عموماً محدود به بالا بردن یک میدان جادویی محافظ ساده، یا حرکت کمی اجسام در فاصله، یا برای برخی، پرواز بر روی جارو است. سپس، در قرن 16 و 17، بشریت وارد عصر اکتشاف شد، که توسط جادوگر بریتانیایی جیمی وات اختراع موتور جادویی برجسته شد، یک وسیله مکانیکی با نیروی بخار که میتوانست قدرت جادویی طبیعی یک جادوگر را چندین برابر افزایش دهد. سپس برای رانندگی انواع ماشین آلات استفاده شود. موتور جادویی به زودی در تمام اشکال صنعت و حمل و نقل مورد استفاده قرار گرفت و تولید را به سطوحی که قبلا غیرممکن تصور می شد افزایش داد. با این حال، همراه با این افزایش عظیم در استفاده از جادو، مشاهده نورواها، شکل های زندگی مرموز که قرن ها در موارد کمیاب مشاهده شده بودند، نیز به طور تصاعدی شروع به افزایش کردند. نورواها که در کشورهای سراسر جهان ظاهر شدند، یک میاسمای مضر را گسترش دادند، زمین را گندیدند و انواع فلزات را مصرف کردند و شروع به تجاوز به قلمرو انسان کردند. سربازان عادی هیچ کاری نمی توانستند در برابر آن میاسما انجام دهند و بشریت در آخرین پاهای خود بود و چاره ای جز عقب نشینی بارها و بارها نداشت. پس از آن بود که کشف شد که میدان حفاظتی یک جادوگر می تواند جلوی میاسما را بگیرد و با قدرت یک موتور جادویی، جادوگران به میدان جنگ پیوستند. با توانایی استفاده آسان از سلاح هایی که معمولاً بسیار سنگین هستند، حملات آنها را با جادو آغشته می کند، آزادانه در هوا پرواز می کند و حملات دشمن را با میدان های جادویی مسدود می کند. جادوگران شروع به تغییر جزر و مد علیه تهاجم نوروی کردند. این جادوگران، همراه با واحدهای مهاجمی که می پوشیدند، به "جادوگران ضربه ای" معروف بودند. در سال 1939، زمانی که سرزمین اصلی اروپا با بحران تهاجم بیسابقه نوروی مواجه بود، ارتش امپراتوری و جادوگران نیروی دریایی از امپراتوری فوسو به عنوان سربازان داوطلب به میدان جنگ فرستاده شدند. یکی از این جادوگران ارتش امپراتوری، آنابوکی توموکو، یک آس و قهرمان برای مردم پس از خدمات برجستهاش در جریان یورش نوروی معروف به "حادثه دریای فوسو"، انتظار داشت به کارلسلند اعزام شود، جایی که شدیدترین درگیریها در جریان بود. با این حال، او در عوض به شمالی ترین منتهی الیه اروپا، سوئوموس، مستقر شد. او در آنجا با بقیه اعضای اسکادران آیندهاش آشنا میشود، که هیچکدام از آنها تا به حال در کشورهای سابق خود نامی برای خود دست و پا نکرده بودند. در عوض با آنها تقریباً مانند طردشدگان، جادوگران نیمه کاره و بدون هیچ استعداد و انگیزه ای رفتار می شود. اکنون بر عهده «جوخه نامناسب» یا به طور رسمی «اسکادران هوایی داوطلبانه مستقل Suomus» است تا دریابند که چگونه می توانند در برابر تهدید نوروی بایستند.