خلاصه
کیساراگی سومی به طور مداوم از مادربزرگ، پدر و مادرش مراقبت می کرد تا اینکه 60 ساله شد بدون اینکه عاشق شود. یک روز پس از پایان مراسم تشییع جنازه مادرش، گربه ای که خود را ری می نامید ظاهر شد و آرزوی او را برآورده کرد تا «دوباره جوانی خود را تجربه کند». چه اتفاقی می افتد وقتی سومی یک بار دیگر به عنوان یک دبیرستان 17 ساله شانس دوم را پیدا کند؟!