خلاصه
روزگاری... یک شاهزاده خانم زیبا به تازگی در پادشاهی سرزمین پارتی به دنیا آمده است. سه پری به غسل تعمید او دعوت شده اند. هنگامی که آنها مزایای او را پر می کنند، جادوگر بدخواه که از جشنواره حذف شده است، نفرینی را علیه کودک بیچاره به راه می اندازد... در روز پانزدهمین سالگرد تولدش، شاهزاده خانم روبیس در سیبی مسموم خرد می کند و در جواهری کاملا خاص اسیر می شود: سویتی. گوهر. در سال 1998، یان، مانکن جوان، جواهر را پیدا می کند و به طور تصادفی آن را در آغوش می گیرد ... شاهزاده خانم از خواب طولانی خود رها می شود..