Zion، یک ماجراجوی انفرادی، بی پروا وارد سیاهچالی فراتر از توانایی خود شد. افسوس که این آخرین کاری بود که کرد. او که صدها سال در داخل یک سیاه چال سرگردان بود، به عنوان یک مرده، به پیشروی در سیاهچال ادامه داد. کشتن هیولا به چپ و راست تا زمانی که بدن مرده او چندین برابر تحت "تکامل" قرار گرفت. زمانی که نفس خود را به دست آورد، قبلاً تبدیل به قوی ترین مرده شده بود: "No Life King." نوع بشر که از ظهور یک هیولای فاجعه بار جدید در سطح جهانی آگاه شده بود، وقتی به ورطه ناامیدی افتاد احساس ترس کرد. "دنیا برای ... تمام شده است." یا اینطور فکر می کردند. این داستان انسانهایی بود که از ترس میلرزیدند و او مردهای بود که در واقع هیچ قصدی برای نابود کردن جهان نداشت.