من، ریکایدو ریا، این را به پیرمرد (خدا) موعظه کردم. "در واقع من کسی هستم که باید بپرسم. جدی چرا؟ چرا؟" این تنها چیزی بود که بیشتر از همه می خواستم بپرسم. من تعجب می کنم که چرا فکر می کردم پس از پریدن از یک ساختمان 30 طبقه خوب می شوم ... اما در هر صورت، به نظر می رسد که شرط تناسخ در دنیای دیگری را برآورده کرده است. قدرتی که خدا به من عطا کرده بود، توانایی خلقت است - و وقتی آرام شدم تا چیزی بسازم، کونیاکو بیرون آمد. من نمی فهمم که چگونه می خواهم از این راه امرار معاش کنم اما باید در زندگی بعدی سخت کار کنم!! به هر حال من تناسخ پیدا کردم.