هنگامی که ولیعهد به طور غیرمنتظره نامزدی آنها را قطع می کند و او را رها می کند، دوشس لیتیتیا خاطرات زندگی گذشته خود را به عنوان یک کارمند اداری که عاشق آشپزی بود دوباره به دست می آورد. لتیتیا که خود را از پادشاهی اخراج میکند، موافقت میکند با گلنرد، پادشاه گرگ نقرهای - مردی که به دلیل نفرتش از زنان مشهور است ازدواج کند و از قضا به دنبال یک ملکه برای اهداف سیاسی است. زندگی جدید لیتیتیا به او اجازه میدهد روزهایش را با آشپزی و دنبال کردن سرگرمیهایش در ویلای سلطنتی بگذراند، در حالی که در محاصره موجودات پشمالویی مانند گرگها، گربههای باغبان و دیگر جانوران افسانهای است. یک روز، پس از اینکه لیتیتیا به گرگ نقره ای زیبایی که در ویلا ظاهر می شود غذا می دهد، متوجه می شود که نگرش گلنرد نسبت به او به آرامی شروع به تغییر می کند... به این اشراف شیطان صفت و زندگی فراغت، آشپزی و همراهان مبهم او سلام برسانید!