قهرمان داستان، Yuuji Inaka، توسط یک کامیون زیر گرفته شد زیرا هوشیاری او از کار بیش از حد ضعیف شده بود. "آه، با این، دیگر مجبور نیستم آنقدر کار کنم. می خواهم زندگی بعدی ام را با آرامش بگذرانم..." آرزویی بود که یووجی بیان کرد. او خدا را ملاقات کرد و تصمیم گرفته شد که در روستا در دنیایی دیگر تناسخ پیدا کند. او سپس آلفرد اسلولت، دومین پسر یک نجیب روستایی شد. حالا آیا او واقعاً می تواند آن طور که می خواهد از زندگی آرام خود در روستا لذت ببرد و با آرامش بگذراند؟