وندی بلانشت پس از تماشای مردی که محبت هایش را به همراه دارد با یک زن دیگر در راهرو راه می رود، با عشقی که در اعماق قلبش حبس کرده بود خداحافظی می کند. بعد از یک اشتباه مست، او برهنه در رختخواب با آیدن وینترز، جدیدترین کارآموز در برج سحر و جادو از خواب بیدار شد. وندی به عنوان مافوق او، از کاری که انجام داده است عصبانی است و به آیدن پیشنهاد می دهد که به هر طریق ممکن آن را جبران کند. او مطمئن است که او فقط درخواست پول یا ترفیع می کند - اما برخلاف تمام انتظارات، آیدن از وندی می خواهد که مسئولیت اعمال خود را با ازدواج با او بپذیرد! بنابراین رابطه ضعیف بین یک جادوگر و زیردستانش آغاز می شود. با این حال، بدون اطلاع وندی، آیدن رازی را در مورد ماهیت تکان دهنده اولیه خود پنهان می کند.