خلاصه
ناویر الی تروی، ملکه ملت شرق، با وقار و وقار در قله زنان نجیب ایستاده است. اگرچه او و همسرش، امپراتور سوویشو، به اندازه زوج های دیگر صمیمی نیستند، اما اعتماد آنها به یکدیگر در طول سال ها دوستی ایجاد شده است. اما پس از آن که چیزی بیشتر میخواهد، صیغهای را میآورد - بردهای سابق به نام رشتا - و آن موقع است که همه چیز شروع به فروپاشی میکند. ماه ها بعد، روز سرنوشت ساز فرا می رسد. سوویشو قصد خود را برای طلاق ناویر و سپردن تاج و تخت او به رشتا اعلام می کند. با این حال، برخلاف تمام انتظارات، ناویر به دیواری تکیه نمیکند و او اعلام میکند که قصد دارد با مرد دیگری - هاینری - ازدواج کند که ظاهر نجیب او همه را در اتاق شوکه میکند. هاینری کیست و ناویر چگونه به این ترتیب ازدواج جدید رسید؟ ملت شرق در یک پرتگاه ایستاده است که توسط توطئه ها، دروغ ها از هم پاشیده شده است، و - بالاتر از همه - عشق.