خلاصه
من یک دانشآموز معمولی بودم تا اینکه در دنیایی از رمانی که در نوجوانی نوشتم بیدار شدم. اما خطر در افق است - شخصیتی که من تبدیل شدم در ابتدا قرار بود بمیرد و مردم می خواهند مرا بگیرند! با وجود اینکه گذشته این شخصیت پر از شرارت بود، من از دانش درونی خود برای زنده ماندن از شعله حلقه لاجورد، تسویه بدهی ها و درست کردن اوضاع برای خانه لاتیا استفاده می کنم! آیا می توانم اعتماد قهرمان را جلب کنم و در این دنیا جلو بیفتم؟ آیا رازهایی وجود دارد که حتی من نمی دانم؟