پس از مرگش، دیزی هایدی به دنیای رمان «چرا دختر دوک در سراسر لکهی کدو تنبل غلتید؟» تناسخ پیدا میکند، رمانی به اصطلاح «تراژدی» که در آن قهرمان زیبای پیرتا با ده خواستگار سرسخت به شهوت بیپروا و لذتگرایی میپردازد. پایان. اگرچه دیزی به عنوان یک عوام فقیر در این دنیا دوباره متولد شده است، او در فرصت دوم زندگی خود یک مزیت متمایز نسبت به دیگران دارد - او نویسنده رمان اصلی است! زمانی که سرنوشت دیزی را وارد زندگی قهرمان رمان پیرتا و پدرش دوک هنستون میکند، دیزی قول میدهد که هر کاری میتواند انجام دهد تا از آینده ناامیدانه پیرتا جلوگیری کند.