خلاصه
یک پری دریایی عاشق اولین انسانی می شود که می بیند. شینا دختر معدل 8 شماست ----یعنی به جز قدش که باعث می شود از بقیه افراد کلاسش بالاتر بیاید. او هرگز کسی را ندیده بود که او مجبور بود به او نگاه کند ... یعنی تا زمانی که یک معلم مرد جوان شروع به تدریس در مدرسه او می کند. با این حال، به دلیل ظاهر خوب و رفتار آسان او، دختران دیگر در کلاس او او را به بت مقیم مدرسه تبدیل کرده اند و احتمال کمی وجود دارد که او هرگز متوجه او شود. همه چیز یک روز تغییر می کند که آنها در ساعت شلوغی در همان قطار قرار می گیرند. او متعجب می شود که متوجه می شود نه تنها او را می شناسد --- بلکه نام او را به خاطر می آورد! این چه معنی می تواند داشته باشد؟