خلاصه
تا همین اواخر، کانگ یون جو به عنوان یک طراح کار می کرد و سقفی بالای سر داشت. اما یون جو پس از اخراج از کارش و بیرون راندن از اتاق مشترکش در همان روز، ناامیدانه در جستجوی آنلاین برای فرصت های شغلی جدید است. او به زودی یک آگهی شغلی پیدا می کند که هر دو مشکل او را حل می کند. او که این را یک شانس شانس می داند، به سرعت درخواست خود را ارسال می کند و از اینکه برای مصاحبه دعوت می شود خوشحال است. هنگامی که یون جو با کارفرمای احتمالی خود ملاقات می کند، هر هیجان قبلی به سرعت محو می شود. کواک وو جین به شیوه ای تحقیرآمیز با او صحبت می کند و رزومه او را مسخره می کند. یون جو به دلیل نگرش متکبرانه خود رانده می شود، اما در نیاز مبرم به پول و محل اقامت، موقعیت پیشنهادی را می پذیرد. توسط یک کارفرما با خواسته های غیر متعارف و مستاجرانی بیشتر از آنچه که او حساب می کرد، سرخورده شده است. یون جو روزهای بدبختی خود را به عنوان سرایدار در عمارت بدشانس وو جین آغاز می کند.