میاکو و خواهر کوچکترش هر لحظه منتظر سفر کاری پدرشان به خانه هستند و متعجبند که او چه هدیه ای از سفرهایش برای آنها آورده است. چیزی که به دست می آورند چیزی است که هرگز نمی توانستند انتظارش را داشته باشند! برای خواهر کوچکتر میاکو، آکان، پدرشان یک گردنبند بسیار زیبا از صدف یا سنگ آورده است. اما میاکو نه تنها یک گردن بند، بلکه یک پسر هم می گیرد. آره! پدر میاکو از سفرهایش با پسری برای او بازگشته است! او قد بلند و خوش تیپ، با پوست برنزه و موهای بلند بلوند است. او می گوید که نامش کیاتو (یا "گربه") است و او شاهزاده جزیره ای است که پدرش به تازگی از آن بازگشته است. او در آستانه 15 سالگی است و اکنون متعلق به میاکو است! او حتی ادعا می کند که او همسرش است! سرنوشت آنها این است که با هم باشند، این سرنوشت است!