"هویت شما هرگز نباید فاش شود. چشمان و موهای شما هم مادر شما و هم مردم پادشاهی را ناراحت می کند..." مادر اشلی که دختری پانزده ساله است، یک شرور خوانده می شود، تحت پیگرد قانونی قرار گرفت. ، و سپس ربوده شد. در نتیجه، او صاحب فرزندی به نام اشلی شده است که بعداً به او گفته شد که رنگ چشم و موی او با مردی که مادرش را ربوده بود، دارد. او عینک و یک گروه موسیقی آلیس میزند که از قدرت جادو استفاده میکند تا او را در نظر دیگران نامطلوب نشان دهد، و بنابراین «چهار چشم زشت» نامیده میشود. اشلی که قادر به یافتن هیچ دوستی نبود، زندگی آکادمی خود را در تنهایی و تنهایی انجام می داد... با این حال، پس از برخورد او با موجودی مرموز، ولیعهد به او علاقه مند می شود...؟