به دلیل یک اتفاق خاص، زندگی ساکورا به طور ناگهانی به پایان رسید. فکر میکنم زندگی او به این حد میرسد... اگرچه برای لحظهای افسرده شده بود، اما به زودی متوجه شد که در دنیای رمانی که زمانی خوانده بود تناسخ یافته است! با این حال، فردی که او دوباره تناسخ داد، کسی نبود جز آن شرور، کلودیا. او تحت حمایت الهی پادشاه روح تاریک، خود را مورد تحقیر اطرافیانش می بیند و در نهایت سرنوشتی برای او رقم می خورد که با مرگی غم انگیز روبرو شود؟! به هیچ وجه در جهنم او اجازه نخواهد داد که هم زندگی آخرش و هم این یکی پایان بدی داشته باشند! اما حتی زمانی که او سعی می کند برای تغییر سرنوشت خود اقدام کند ...؟