کیارا از سنین کودکی با رویاهای دنیایی دیگر گرفتار شده است - رویاهایی که در آن دختری که او را نمی شناسد، یک بازی RPG استراتژیک به نام "فرضیا: پادشاهی در جنگ" بازی می کند. فرضیه در واقع همان پادشاهی است که کیارا در حال حاضر در آن زندگی می کند. اوه، و یک چیز دیگر: یک شخصیت دشمن وجود دارد که او نیز کیارا نام دارد، اگرچه نام او کیارا کریدیاس است. به طور طبیعی، مانند هر شرور RPG دیگری، این دشمن توسط قهرمانان کشته می شود. بنابراین وقتی پدر خواندهاش، کنت پاتریسیل، به او دستور میدهد که با ویسکونت کردیاس ازدواج کند، کیارا به درک وحشتناکی میرسد: شاید آن «رویاها» رویایی از چیزهای آینده باشد! او نقشه ای برای رهایی از جهنم از دوج و ایجاد آینده ای جدید برای خود در نظر می گیرد - آینده ای که در آن زنده بماند، بسیار متشکرم!