آنها می خواستند به دلایل خود بمیرند. جوری موتو دختر پیانیست معروفی است که کار حرفه ای او پس از تولد او به پایان رسید. جوری پس از یک حادثه دردناک که در نوجوانی تجربه کرد، سه بار اقدام به خودکشی کرده و از مادرش متنفر شده است. عمه اش مونیکا که یکی از اعضای جامعه روحانیت است، در حالی که زندگی او به دلیل گذشته سیاه تیره شده است، او را به ملاقات یک محکوم محکوم به اعدام دعوت می کند. یوو یک زندانی محکوم به اعدام است که متهم به قتل سه نفر شده است که منجر به تلاش های زیادی برای پایان دادن به زندگی خود در سلول زندانش شده است. او مکررا نامه هایی از مونیکا دریافت می کند، که امیدوار است به او کمک کند، اما این کار را نوعی ترحم می داند. اما وقتی یوو تصمیم میگیرد با مونیکا ملاقات کند تا بگوید که میخواهد او ارسال نامهها را متوقف کند، با جوری روبرو میشود، ملاقاتی که زندگی هر دوی آنها را تغییر میدهد.