نویسنده مانگا بودن همیشه آرزوی یاماکاوا نانائو بوده است. او حتی دانشگاه را دو سال به تعویق انداخت تا بتواند آن را دنبال کند، اما وقتی کارش که هر چه داشت در آن گذاشت، توسط هر ناشری رد شد، امیدش را از دست داد. در یک کالج کمتر از حد متوسط و بدون مسیر واقعی در زندگی، نانائو با یک فالگیر ملاقات می کند که او را به مسیرهای اسب هدایت می کند. او در آنجا با گروهی از دانشجویان به نام های بنیکو، میدوری، شون و سوکیچی ملاقات می کند که حلقه برنده خود را تشکیل می دهند، گروهی از افرادی که نه برای سرگرمی، بلکه به عنوان نوعی درآمد روی اسب ها شرط بندی می کنند. Nanao هیچ دانشی از شرط بندی اسب ندارد اما توانایی او برای دیدن کوچکترین جزئیات در اسب ها اعضا را شوکه می کند و اجازه می دهد به باشگاه بپیوندد. اگر او آن را درست بازی کند، می تواند با این استعداد تازه کشف شده زندگی بسیار راحت داشته باشد.