آنابل یک قدیس با توانایی شفابخشی به نام «قدرت مقدس» است. با این حال، قدرت مقدس به دلایلی ناگهان کاهش می یابد. اکنون آنابل بی فایده است، مجبور به ازدواج می شود و در یک پرتگاه می ایستد. برای داشتن خاطره ای خوش قبل از ازدواج قریب الوقوع خود، او به یک پالادین به نام لوکاس اعتراف می کند که اتفاقاً در جشنواره گل از آنجا عبور می کند. بعداً، اگرچه آنابل راضی است که همه چیز را کنار بگذارد، اما لوکاس ظاهر می شود و قصد خود را برای ازدواج با او اعلام می کند؟! اما در حقیقت، او فقط می خواهد نفرین خود را بشکند!